《سناریو♡》[درخواستی]《BTS》

وقتی‌حامله‌ای‌و‌۷ماه‌میگذره‌ولی‌بهش‌نمیگی


نامجون:اها...چی؟چی گفتی؟
ات:داری بابا میشی
نامجون :زود باش بگو هوس چی کردی برات بگیرم(خوشهال)
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□
جین:بسه شوخی نکن
ات:باشه
(۵مین بعد)
جین:ات تو جدی نگفتی کع
ات:نمیدونم شاید جدی گفتم
جین:وای یعنی جدی گفتی
ات:اوهوم
جین:(بغلت میکنه وخیلی خوشهاله)
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■
شوگا:یعنی بلاخره جواب زحماتم داده شد(خوشهال)
ات:اوهومممم
شوگا:وایسا..یعنی فعلا نمیتونیم شبا بریم اتاق و...
ات:نوچ نوچ
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■
جیهوپ:جدی میگی(خوشهال)
ات:آره
جیهوپ:پس بگو چرا یه مدته تپل تر شدی
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■
جیمین:(از سرکار اومده بود وبرگه درمورد حاملگیت رومیزش میبینه باخوشهالی میاد پیشت ومیگح)ات من واقعا دارم بابامیشم؟
ات:اوهوم
جیمین:خیلی خوشهالم...چرا زود تر نگفتی
ات:ببخشید که زودتر نگفتم
جیمین:فداسرت بیبی(وبغلت میکنه)
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■
تهیونگ:یعنی واقعا میگی باباشدم
ات:آره
تهیونگ:پاشو زود باش
ات:چرا
تهیونگ:بریم واسه پسرمون وسیله بخریم
ات:از کجا میدونی پسره؟
تهیونگ:پس چیه
ات:یه دختریه پسر(دوقلو ان)
تهیونگ:وای(خیلی خوشهال)
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■
جونگ کوک:مث جیمین
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■
لایک یادت نره